Quantcast
Channel: * آبی دلان *
Browsing all 7 articles
Browse latest View live

شب یلدا

سلام.این اولین مطلب منه که میخوام بذارم!!!! بره همین میخوام یکی از داستانامو تقسیم کنم و براتون بذارم چه طوره؟؟؟ خوب شروع میکنم:         صدای قریچ قریچ در آهنی کهنه با صدای باد درآمیخته بود،بادی که...

View Article



شب یلدا(قسمت دوم)

سلام دوستان!!!! داستانمو که یادتون هست!!!!! وحالا قسمت دومشو بخونید:     سعید هم قبول کردو هردو با وجود بادوبرف و سرما سریع تر حرکت کردند؛تا این که بعد از حدود چهل و پنج دقیقه تقریباً به مرکز شهر...

View Article

شب یلدا(قسمت سوم)

سلام دوستان!!!!! این دفعه قسمت سوم داستانمو گذاشتم براتون!!!!!امیدوارم خوشتون بیاد....:    سمیه که این صحنه ها را می دید گریه می کرد و از مردم کمک می خواست، ولی کسی به ضجه های سمیه ودعوای پسر و سعید...

View Article

شب یلدا(قسمت آخر)

سلام دوستان!!!!  این دفعه دیگه آخرین قسمت داستانه!!!  اگه داستانو دنبال میکنید قسمت آخرشو از دست ندید!!!  دوباره مرد گفت:«مریم!من که غریبه نیستم،من پدر سمیه ام...»سپس مرد جلوی در اتاق زانو زد و گریه...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

داستانک --» خشم

من جوانی بی کار بودم و تحصیل کرده ی رشته ی مکانیک . تا به حال نتوانسته بودم کار پیدا  کنم ؛ یعنی کاری که در شانم باشد . کارم شده بود تماشای تلویزیون و خط کشیدن دور آگهی های کار روزنامه .یک روز که جلوی...

View Article


« عینک آفتابی »

یادِ جشنواره ی خوارزمی پارسال به خیر ! جشنواره ی خوبی بود ... البته واسه من چندان خوب نبود ؛ میدونین دیگه چرا ؟ چون طرحم(شعرام) واسه کشوری ، رتبه آورده بود و به دلیل عدم حضور من برای امضای طرحم ، شعرام...

View Article

« ساعت یک »

 دلم میخواست پست بذارم ؛ ولی نمیدونستم چی بذارم ؟! واسه همین تصمیم گرفتم یکی از داستانک هامو که پارسال ، تو روزنامه "قُدس"چاپ شد رو بذارم .   امیدوارم از خوندش لذت ببرین .  :)   فقط یک ساعت به اعدام...

View Article
Browsing all 7 articles
Browse latest View live